آرام وارد شوید
از همه جا و همه کس
| ||
|
گاهی وقتها چقدر ساده عروسک میشویم
سکوت میکنیم ولی ... وقتی همراهم نيستي ؛ صراط مستقيم كوره راه جهنم است وقتي همراهم نيستی؛ همه راه ها سر به بيابان مي گذارند
آدم های ساده را دوست دارم.
برای همه هستند. عمرشان کوتاه است.بسکه هر کسی از راه می رسد زمینشان می زند یا درس ساده نبودن بهشان می دهد.
[ چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:ادم های ساده , بودن , لبخند , تابلوی نقاشی , درس سادگی , ناب ادم, ] [ 11:31 ] [ زیرک ]
خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان اما بقدر فهم تو کوچک میشود یتیمان را پدر می شود و مادر خداوند همه چیز می شود همه کس را ادامه مطلب عشق مانند نواختن پیانو است، ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی جملاتی زیبا از چارلی چاپلیندنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جا داشته باشه به جای آن که جای کسی را بگیری تلاش کن جای واقعی خودتو پیدا کنی . خوشبختی فاصله اين بدبختی تا بدبختی ديگر است. اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم بیدار نشود و اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود. شاید زندگی آن جشنی نباشد که تو آرزویش را داشتی را داشتی ،اما حالا که به آن دعوت شده ای ، تا میتوانی زیبا برقص. بزرگ ترين الماس جهان آفتاب است،که خوشبختانه بر گردن همه مي درخشد. اگر روزي خيانت ديدي،بدان که قيمتت بالاست . ازدواج مثل بازار رفتن است تا پول و احتیاج و اراده نداری بازار نرو . مردمان روی زمین استوار ، بیشتر از بندبازان روی ریسمان نااستوار سقوط می کنند حتی تظاهر به شادی نیز برای دیگران شادی بخش است ........... دیوار دلبس که دیوار دلم کوتاه است .
هرکه از کوچه ی تنهایی من
می گذرد ،
به هوای هوسی هم که شده
سرکی می کشد و
می گذرد … شعر جالبوقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم و تو، آدم سفید وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی و وقتی می میری، خاکستری ای و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟ من آن لحظه که بر فراز کوهی دور،
مشام از عطر علفهای خیس آکندم، یا آن دم که بر وسعت دشتی سبز
همچون نسیم،
سبکبال دویدم...
زندگی را زندگی کردم.
خانمي طوطي اي خريد، اما روز بعد آن را به مغازه برگرداند. او به صاحب مغازه گفت: "اين پرنده صحبت نمي کند". صاحب مغازه پرسيد: "آيا در قفس طوطی آينه اي هست؟طوطيها عاشق آينه هستند، آنها تصويرشان را در آينه مي بينند و شروع به صحبت مي کنند. آن خانم يك آينه خريد و رفت. روز بعد باز آن خانم برگشت و گفت: "طوطي هنوز صحبت نمي کند". صاحب مغازه پرسيد: "نردبان چه؟ آيا در قفسش نردباني هست؟ طوطيها عاشق نردبان هستند". آن خانم يك نردبان خريد و رفت. اما روز بعد باز هم آن خانم آمد. صاحب مغازه گفت: "آيا طوطي شما در قفسش تاب دارد؟ نه؟! خوب مشكل همين است. به محض اينكه شروع به تاب خوردن کند، حرف زدنش تحسين همه را بر مي انگيزد". آن خانم با بي ميلي يك تاب خريد و رفت. وقتي آن خانم روز بعد وارد مغازه شد، چهره اش کاملاً تغيير کرده بود. او گفت: "طوطي مرد". صاحب مغازه شوکه شد و گفت: "واقعا متاسفم، آيا او يك کلمه هم حرف نزد؟" آن خانم پاسخ داد: "چرا! درست قبل از مردنش با صدايي ضعيف از من پرسيد که آيا در آن مغازه، غذايي براي طوطي ها نمي فروختند؟
لينك باكس ها
| |
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |