آرام وارد شوید
از همه جا و همه کس
| ||
|
مردی زیر باران از دهکده کوچکی می گذشت . خانه ای دید که داشت می سوخت و مردی را دید که وسط شعله ها در اتاق نشیمن نشسته بود مسافر فریاد زد : هی،خانه ات آتش گرفته است! مرد جواب داد : میدانم
مسافر گفت:پس چرا بیرون نمی آیی؟
مرد گفت:آخر بیرون باران می آید . مادرم همیشه می گفت اگر زیر باران بروی ، سینه پهلو میکنی
زائوچی در مورد این داستان می گوید :
خردمند کسی است که وقتی مجبور شود بتواند موقعیتش را ترک کند
دلی را نشكن شاید خانه خدا باشد
![]() كسی را تحقیر مكن شاید محبوب خدا باشد
از كمكی دریغ مكن شاید كلید بهشت باشد
سر نماز اول وقت حاضر شو ، شاید
آخرین دیدارت تو
با خدا
باشد در
زمین . . .
سپاس خدایی را که با من دوستی میکند در حالیکه از من بی نیاز است
![]()
فرشتگان از خدا پرسیدن:
خدایا تو که بشر رو انقدر دوست داری چرا غم را آفریدی ؟
خدا گفت : غم را به خاطر خودم آفریدم چون این مخلوقه من تا غمگین نباشه به یاد خالقش نمی افته
![]()
چقدر سراسیمه و دستپاچه روزها از پس هم می گذرند خالی از بهانه زیستن
و تمام شور ثانیه ها از هوای دل مرده غم ومرگ
پر و خالی می شود
انگار آغاز هر بودن شمارش نبودن است
![]() [ پنج شنبه 9 شهريور 1391برچسب:زندگی , شور ثانیه ها, ] [ 11:43 ] [ زیرک ]
لينك باكس ها
| |
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |